برگه:خودآگاهی و استحمار.pdf/۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

و آدم در زندگی روزمره، اولین چیزی را که ویران می‌کند، از دست می‌دهد، فدا می‌کند، "عصیان" است، عصیان! حتی این عصیان را، که انسان را شبیه خداوند در عالم می‌کند ، این عصیان را، از دست می‌دهد. به خاطر چی؟ گاه به خاطر قسط، دو سال، سه سال، پنج سال، سفته امضاء کرده، دیگر از جایش تکان نمی‌تواند بخورد! هر بدبختی بر سرش بیاویزد، باید بگوید : "بله چشم" برای اینکه قسطها بر اساس حقوق و درآمد اوست، براساس وضع موجود اوست. می‌بینیم "خداگونه بودن آدمی" فدای یک یخچال، یک خانه یا یک اتومبیل شده. این آدم نمی‌فهمد چی را از دست داده و در برابرش چی را به دست آورده. نمی فهمد از چه چیز لذت می‌برد. داشتن این اتومبیلی که عصیان فدایش شده امکان و استعداد خدائی بودن، و نماینده خدا در زمین بودن فدایش شده، چقدر لذت می‌دهد که معادل لذت عصیان و نفی باشد؟! مسلما کسی که مزه لذت عصیان را، مزه لذت نفی را، مزه لذت خالق بودن را، مزه لذت آگاه بودن را چشیده باشد، به هیچ قیمتی و در برابر هیچ چیزی عوضش نمی‌کند. ولی چه شده که ما به سادگی عوض می‌کنیم، "مبادله" می‌کنیم؟ بخاطر اینکه ما "خودآگاهی" نداریم.دستی، دست نیرومندی، و یا تازیانه بی‌رحمی باید همواره در زندگی