برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۲۹

از ویکی‌نبشته
در نمونه‌خوانیِ این برگ مشکلی وجود دارد.
 

خاطرات و خطرات 115

خلاف نزاکت در این مسافرت شکلی بود که در روزنامه از قوام السلطنه سفیر ما در اطریش چاپ کرده بودند که یک مجموعهٔ نشان در دست دارد و پی مشتری میگردد. در تئاتر کارلسبـاد برای ترجمه من در لژ شاه بودم، شخصی دیده بود و گمان کرده بود من از رؤسا هستم. نزد من آمد و تقاضای نشانی کرد. بتوسط وکیل الدوله نشانی برای او گرفتم. مردم هم فوق العاده دنبال نشان میدوند. مدت کارلسباد سرآمد. شاه به استاند رفتند. بیست روزی کنار دریای شمال گذشت. بین حکیم الملک واتابک شکرابی پیدا شد و روز بروز بر شور می افزود.

In Karlsbad 1902 In Karlsbad hat mich der Zufall nur. Zum Freunschaftsgarten und Saal gefuert; Da ruht ich mich aus und keine Spur. Von Sorgen hab' bald iu mir gespuert Ein Roeslein sah ich daselbst so schoen Von Dornen war es umringt, ol schad

Vom weiten konnt' ich sie schon sehen,