برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۴۲۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۲۹۵
  آن آهوی سیه چشم از دام ما برون شد یاران چه چاره سازم با این دل رمیده  
  زنهار تا توانی اهل نظر میازار دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده  
  تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت روزی کرشمهٔ کن ای یار برگزیده  
  گر خاطر شریفت رنجیده شد ز حافظ بازآ که توبه کردیم از گفته و شنیده  
  بس شکر بازگویم در بندگیّ خواجه  
  گر اوفتد بدستم آن میوهٔ رسیده  
۴۲۶  از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه انّی رأَیتُ دهراً من هجرک القیامه  ۴۱۸
  دارم من از فراقش در دیده صد علامت لیست دموع عینی هذا لنا العلامه  
  هر چند کازمودم از وی نبود سودم من جرّب المجرّب حلّت به النّدامه  
  پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا فی بُعدها عذاب فی قربها السّلامه[۱]  
  گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم[۲] و الله ما رَاَینا حبّاً بلا ملامه  
  1. ر ی و سودی: فی قربها عذاب فی بعدها السّلامه.
  2. چنین است در اکثر نسخ، و بنابرین نسخ ربط مصراع ثانی باوّل چندان واضح نیست و چنانکه سودی در شرح دیوان حافظ گوید ظاهراً مصراع ثانی بتقدیر کلمه «گفت» است قبل از آن بنحویکه تمام آن جمله مقول قول معشوق باشد، ق: گفتم ز عشق رویت اندر ملامتم گفت، و ظاهراً این روایت اصلاح جدیدی است برای تخلّص از خدشهٔ مذکور.