این برگ همسنجی شدهاست.
اگر دشنام فرمائی و گر نفرین دعا گویم | جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را | |||||
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند | جوانان سعادتمند پند پیر دانا را | |||||
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو | که کس نگشود و نگشاید بحکمت این معما را | |||||
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ | ||||||
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریّا را |
۴ | صبا بلطف بگو آن غزال رعنا را | که سر بکوه و بیابان تو دادهٔ ما را | ۷ | |||
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا | تفقّدی نکند طوطی شکرخا را | |||||
غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل | که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را | |||||
بخلق و لطف توان کرد صید اهل نظر | ببند و دام نگیرند مرغ دانا را | |||||
ندانم از چه سبب رنگ آشنائی نیست | سهی قدان سیه چشم ماه سیما را | |||||
چو با حبیب نشینی و باده پیمائی | بیاد دار محبّان بادپیما را | |||||
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب | که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را | |||||
در آسمان نه عجب گر بگفتهٔ حافظ | ||||||
سرود زهره برقص آورد مسیحا را |