۱ - مقدمه
در آغاز مشروطه دو حزب در ایران پیدا شد: مشروطهخواه و مستبد. اعیان و طبقهٔ اول و طبقهٔ سوم یعنی تودهٔ مردم مستبد بودند و مشروطهخواهان را بیدین و انقلابی و هرجومرجطلب میشمردند و مشروطهخواهان که عددشان قلیل ولی بیشتر آنان از طبقهٔ باسواد و روشنفکر بودند، و میتوان آنان را طبقهٔ دوم نامید، مستبدان را جاهل و ظالم و ارتجاعی و غارتگر میشمردند.
اکثریت مردم ایران ارتجاعی و اقلیت مردم انقلابی و متجدد بود و چون بعضی از علمای بزرگ با مشروطه و انقلاب موافقت کردند و سیاست انگلیس نیز محرمانه از مشروطه حمایت میکرد و مظفرالدینشاه نیز سیاستی عاقلانه و درباریانی دانا نداشت، در ۱۳۲۴ اقلیت بر اکثریت مسلط گردید و تجدد بر ارتجاع فایق آمد و قانون اساسی امضا شد.
آنروز هر کس بر خلاف آزادی عقیده و آزادی قلم و مجلس و حکومت ملی و قانون دم میزد و این اصول را خلاف دیانت و مخالف مصلحت کشور میشمرد مرتجع و مستبد نامیده میشد، کمترین مجازاتش این بود که داخل کارهای مملکتی نشود و اگر بمصلحت خود میخواهد رفتار کند در خانهاش بتمرگد یا گورش را گم کند!
رفته رفته مرتجعین حس کردند که مقاومت در برابر این قوهٔ تازه و حزب نوظهور فایده ندارد. اول ساکت شدند، بعد خود را داخل مشروطهخواهان کردند یعنی باحزاب سیاسی پیوستند.
مجلس اول از ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ تا ۲۳ جمادیالاولی ۱۳۲۶ دوام آورد، و مهمترین کارش اصلاحات مالی و تدوین قانون اساسی و متمم آن بود.[۱]
در سنهٔ ۱۳۲۶ محمدعلیشاه پسر مظفرالدینشاه بمساعدت معنوی دولت تزاری
- ↑ قانون اساسی در ایران که قسمت اساسیش ترجمه از قانون اساسی دولت بلژیک است باسم نظامنامهٔ اساسی مشتمل بر ۵۱ اصل مورخه ۱۴ ذیالقعده ۱۳۲۴ و متمم قانون اساسی مشتمل بر ۱۰۵ ماده که در حقیقت اصول عمدهٔ قوانین اساسی در همین منهم مندرج است، در تاریخ ۲۹ شعبان ۱۳۲۵ امضا شده است.