اطلاعاتیکه یافتهایم دست بکار شد تا بوسایل دیگر مگر کودتائی از نو راه بیندازد و از جمله میگویند که با ارامنهٔ داشناکسیون کنار آمد که جمعی مسلح شوند و همچنین با بعضی صاحبمنصبان ایرانی ژاندارم داخل مذاکره میشود و ببرخی از پستهای ژاندارم نیز تلگرافاتی مخابره مینماید که بطرف تهران حرکت کنند، اما همهٔ این فعالیتها در نتیجهٔ مقاومت شاه و وفاداری سردارسپه و صاحبمنصبان قزاقخانه با احمد شاه بیاثر ماند و سید سقوط کرد (رجوع شود بمراسلهٔ آقای ارداقی ـ تاریخ حسین مکی)
بدیهی است اسناد مربوط باینقسمت از تاریخ تا آندرجه زیاد و طرف اعتماد کامل نمیتواند باشد و اگر روزی این اسناد از طرف دول همجوار ما انتشار یابد یا تاریخی صحیح بقلم خود آقا سیدضیاءالدین نوشته شود میتوان بکم و کیف جزئیات پی برد[۱].
بالجمله بعد از سه ماه و چند روز در ۴ جوزا ۱۳۰۰ دولت سیدضیاءالدین ساقط گردید و بشرحی که اشاره کردیم تا سرحد مشایعت شد و از آنجا از راه بصره باروپا رفت و در «منترو» از شهرهای سویس متوقف گشت.
۲۴ـ اسناد پراکنده
۱ـ بیانیهٔ رئیس دیویزیون قزاق که در روز دوم کودتا منتشر گردید و شرحش گذشت.
هموطنان:
وظائف مقدسهٔ فداکاری نسبت بشاه و وطن ما را بمیدانهای جنگ هولناک گیلان اعزام نمود، همان میدانهای خونین مرگباری که قشون دشمن برای تسخیر ایران و تهدید پایتخت با قوای فزونتر و اسلحه مکملتر تشکیل نموده بود.
افراد دلاور قزاق این وظیفه مقدسه را با جان و دل استقبال نمودند، زیرا تنها قوهٔ منظم ایرانی که میتوانست وظیفه مدافعه وطن را ایفاء نماید همین قوه و افراد آن بودند که بدون لباس، بدون کفش، بدون غذا، بدون اسلحهٔ کافی سینه و پیکر خود را
- ↑ درین روزها اواسط بهمن ماه ۱۳۲۱ لایحهای توسط مظفر فیروز، منسوب به بیانات سید ضیاء در تهران منتشر شد که هیچگونه استفادهٔ تاریخی از آن بعمل نمیآمد و سراسر مبتنی بر دقایق سیاست روز و غالباً مخالف با واقع بود و برای جلب استرضای دولت شوروی و عوام تهیه شده بود!