برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۲۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ احزاب سیاسی ایران

حمایت کنند (من درین قسمت تردید دارم که وجاهت ملی عامل واقعی پیشرفت قائدی تواند شد ـ چه بمحض ریاست وجاهت متزلزل میشود پس نمی‌توان اینمعنی را اصلی کلی پنداشت ـ مؤلف).

۳ ـ سوء انتخاب، جماعتی را انتخاب کرد و بتجربه معلوم شد که چندان پای‌بند باخلاق نبودند و باز در میان آنها کسیرا برگزید که در سیاست و پیشرفت مقصود خود بهیچ مانع و رادعی پای بند نمیکرد، معلوم است چگونه مرد فاضلی میتواند با این قبیل دوستان کار کند؟

۴ ـ حبس کردن همهٔ معاریف و زنده گذاشتن آنها.. که اگر آنها را کشته بود باز امید ماندن و بقا برایش نبود زیرا سایر قسمتهای کارش خراب بود و برای قتل اینهمه مردم که نه عموماً سرمایه‌دار و نه عموماً کمونیست و نه عموماً دموکرات و نه عموماً آخوند بودند و مطابق هیچ مسلک و مرامی ممکن نبود آنها را یکدفعه از بین برد عذری نداشت.

۵ ـ رنجانیدن رضاخان، فی‌المثل چنانکه احمد شهریور مینویسد:

«سید گاهگاهی از دَرِ سمت شمس‌العماره وارد دربار شهری میشد و دَر مخصوصرا برای خود انتخاب کرده بود برای دخول... و قدغن کرده بود بدربان که کسیرا از این دَر راه ندهد، اتفاقاً روزی رضاخان میل میکند از همان دَر وارد شود دربان دَر را باز نمیکند و عذر خود را هم میگوید، این کار برضاخان بر میخورد و امر میکنند از دَر دیگر جماعتی رفته در بانرا کتک مفصلی زده دَر را باز میکنند و فحش زیادی بسید میدهد.

رضاخان بعد از آنکه وزیر جنگ شد، وزارت جنگی او هم زورکی بود و در هیئت وزرا بماژور مسعودخان تندی کرده بود و حتی میگویند صندلی او را تصاحب کرده بود[۱]، و پس از وزارت جنگ دیگر بهیئت وزرا حاضر نشد و همواره در قصر قاجار میان سربازان زندگی میکرد، فرمانفرما را هم مرخص کرد که برود بفرمانیه و ملک شمیران خودش، و روزیکه در قصر قاجار مانوری داده و شاه را مهمان کرده بود، قزاقها بسید احترام نکردند و من خود (مؤلف اینکتاب) از یکتن از شاهزادگان شنیدم که


  1. آقای کیهان این اخبار را تکذیب میکنند.
۱۰۱