غیر از آن صحبتها بود که با شاهزاده محمدمیرزا نمودم.»
در این جا نویسندهٔ کتاب شرح مفصلی راجع بطرز عمل قائممقام صحبت مینماید که چگونه امور اردو را شخصاً رسیدگی مینمود و بتمام جزئیات دقت میکرد، مثل اینکه یک فرمانده ماهر اردو است و میداند وظیفه هر کس را چگونه معین کند و میگوید:
«پس از اینکه قائممقام همه را روانه نمود بمن گفت:— حال، فریزر صاحب، من اینجا را برای شما خلوت کردم، اینک آنچه که میخواهید بگوئید بیان کند و من میدانم که شما خیلی چیزها دارید که بمن بگوئید. حال شروع کن و بگو و همه را یکمرتبه بگو. من نیز بدون معطلی و بدون مقدمه شروع نمودم و مذاکرات ما خیلی طول کشید، پس از آنکه صحبت ما بآخر رسید شام خبر کرد. این نیز مدتی طول کشید تا بیاورند، باز ما مشغول تکرار مطالب گذشته شدیم تا شام حاضر شد.
پس از صرف شام، تا نیمهٔ شب من در نزد قائممقام بودم بعد مشاهده نمودم که از وقت خود خیلی تجاوز نمودهام، او هم خیلی خسته شده بود، اظهار نمودم حال چهار ساعت دیگر باید حرکت کنید خوب است قدری استراحت نمائید. در جواب گفت:—استراحت....! خواب...! من چگونه میتوانم بخوابم؟ خیر... خیر... استراحت برای من ممکن نیست.
چون خود من نیز باید بطهران کاغذ بنویسم و قبل از اینها باید بطهران برسد اجازه مرخصی گرفته بیرون آمدم.»[۱]
فتنه خراسان بزور شمشیر عباس میرزا چندی خوابید ولی پس از مرگ او فقط دسایس مختصری لازم داشت که آن فتنه بیدار گردد. حتی تراکمه نیز با آن ضربتی که در سرخس بر آنها وارد آمد مات و مبهوت شده بودند: فقط لازم بود که یکی دو نفر اوضاع دربار ایران را کاملا بآنها حالی کند و بآنها قوت قلب بدهد.
خطهٔ خراسان تا هفتاد و هشتاد سال قبل مرکز فتنه و فساد ایران بشمار میرفت
- ↑ فریزر، جلد دوم (صفحه ۱۸۸ سال ۱۸۳۴)