برگه:تاریخ روابط ایران و انگلیس (جلد۱).pdf/۳۴۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۳۳۲

برای ریش که تمام فامیل او دارا هستند خوب و مناسب میباشد. در محاوره تند است، انسان تصور خشونت میکند ولی آهنگ صدای او زننده نیست بلکه مطبوع است. من این شخص را موقر و خوش‌سیما و عاری از هر نوع تکبر و یا احوالی که نماینده خودستائی باشد یافتم و آن حالت هم نداشت که مخصوصاً خودنمائی کند تا او را بزرگ و بزرگ‌منش بدانند چنانکه در میان فامیل او مرسوم است. در حقیقت من چنین تصور میکنم که وجودی موقر و آراسته میباشد، بخصوص در این هنگام میخواست خود را موقع‌شناس نشان بدهد، بدینمعنی که شاهزاده فقط مطلع بود من از دربار لندن حامل مراسلاتی چند بوزیر مختار انگلیس میباشم و بزودی هم بلندن مراجعت خواهم نمود و با اینکه بیش از این چیزی از مقام و پایه من نمیدانست همین یک موضوع شاهزاده را نسبت بمن ذی‌نفع نموده بود. بهمین جهت با اینکه ۲۸ میل راه پیموده بود باز مایل بود مرا بحضور بطلبد. این ملاقات خیلی طولانی بود و اگر چه شاهزاده داخل در موضوعات مهم نشد ولی مسائل مناسب و محدودی مورد مذاکره قرار گرفت و بیانات شاهزاده بطوری تند و سریع بود که بیش از یکبار استدعا نمودم مطلب خود را تجدید کند زیرا نتوانستم خوب درک کنم.

شاهزاده از اعضاء فعلی و قبلی دولت انگلیس سؤال نمود مخصوصاً از دوک ولینگتون پرسید که حال چه میکند و از دول اروپا و روابط آنها با یکدیگر سؤالات کرد و از جنگهای اسپانیول و پرتقال تحقیقات نمود.

بعد صحبت از داخله شد. از ایالت خراسان شاهزاده تعریف زیاد کرد و گفت این ایالت بایالات عراق و آذربایجان برتری دارد. ولی من در این باب نظر مخالف داشتم.

بالاخره تاریک شد و موقع عبادت شاهزاده رسید و مرا مرخص نمود.

تشریفات چادر شاهزاده خیلی ساده بود و لباس خود شاهزاده هم خیلی ساده مینمود. وقتیکه من وارد چادر او شدم مشغول تحریر بود و چیزی در اطراف او جز یک جعبه تحریر انگلیسی از چرم روسی ندیدم مگر یک کتاب که تصور میکنم آن هم قرآن باشد.