پرش به محتوا

برگه:تاریخ جراید و مجلات ایران از محمد صدر هاشمی جلد اول.pdf/۲۶۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
حرف الف بعده اللام
الجمال
 

از مرحوم جناب جزوه كوچك دیگری بنام (راهبر برای مسافرین اصفهان) در ۴٧ صفحه كوچك؛ در سال ١٣٠۶ شمسی در چاپخانه اتحاد اصفهان طبع شده است.

مرحوم جناب با اینکه در اصفهان سکنی داشت ولی گاهگاهی بطهران مسافرت می‌نمود و من جمله در یکی از این سفر‌ها، پس از چند روز بیماری در ۲۹ اسفند ۱۳۰۹ شمسی بسن ۶٢ سالگی وفات یافت خاندان جناب در اصفهان معروف و مشهورند و معروفترین افراد این خانواده آقای دکتر کمال جناب و آقای آقاضیا الدین جناب که هر دو از خدمت‌گزاران صدیق فرهنگ می‌باشند.

(۱۸۹) الجمال

روزنامه الجمال در طهران در سال ۱۳۲۵ قمری تأسیس و شماره اول آن در چهار صفحه بقطع وزیرى بزرك با چاپ سربی، در مطبعه (شرقی) طبع ودر روز دوشنبه ٢۶ محرم الحرام ١٣٢۵ قمری انتشار یافته است مندرجات روزنامه الجمال چنانچه در ضمن یك سطر در عنوان روزنامه نیز معرفی شده ( در این ورقه مواعظ جناب آقای آسید جمال الدین مینا طبع می‌شود » عبارت از مواعظی است که آسید جمال الدین اصفهانی، در طهران در آغاز مشروطیت، در بالای منابر ایراد میکرده و مردم را بخواید مشروطیت و آزادی طلبی راهنمائی می‌نموده و بعلت انتساب مطالب و مندرجات آن بسید جمال الدین نام روزنامه الجمال انتخاب شده است. در شماره اول پس از ذکر مقدمه که می‌توان آنرا مقاله افتتاحی روزنامه دانست ( منبر شب ۵ شنبه ۱۵ شهر محرم ) و عین آن بدین قرار است.

« بنام خداونده بخشنده مهربان جمعی از مشترکین محترم دار الخلافه طهران و بسیاری از سایر بلدان مکرر بما نوشته و اخطار کردهاند که قدری از مواعظ شافیه و بیانات وافیه جناب مستطاب آقای آقا سید جمال الدین صدر المحققین را در روزنامه ندای وطن بنگاریم که حقیقنا كلمات دلپذیرش قلوب افسرده دلان را روان و انفاس مقدسه‌اش ابدان مرده را جان بخشد و الحق از اثر داد و فریاد ا و است که همشهری‌های ما از خواب سیصد ساله بیدار شدند و بهیجان آمدند و او اول کسی است که این صراحت و وضوح مسائل سیاسیه را در فراز منبر حل نمود و اصول امر بمعروف و نهی از منکر را باقتضای زمان اجرا فرمود و مردمان عا درس نخوانده را از بیان کافی و بتیان شافی خود دانا و بحدود انسانیت آشنا و باسترداد حقوق مغصوبه خود توانا ساخت و در میدان سخندانی بیرق افتخار برافراشت و انصاف نبود که این کلمات حکیمانه محو و نابود گردد و همه کس از آن‌ها منتفع نشود و ما این خواهش را پذیرفتیم و این فرمایش را اطاعت کردیم و چون دو ورق رو ز نامه گنجایش نداشت مجبور شدیم که آن مواعظ را در یك ورق علیحده طبع نمائیم