برگه:تاریخ جراید و مجلات ایران از محمد صدر هاشمی جلد اول.pdf/۲۵۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
حرف الف بعده اللام
الاسلام
 

در ایام استادی دانشگاه هم خواستم خود را مستحق واقعی استاد خوانده شدن زبان فارسی نمایم، زبان پهلوی و اوستا و هخامنشی را آموختم و سه زبان دیگرهند یعنی گجراتی و بهاشا وسنسکریت را هم بتدریج یاد گرفتم . ناگاه مورد خواهش دولت اسلامیه دکن برای تدوين يك فرهنك جامع عصری برای زبان فارسی شدم در مدت نوزده سال آن فرهنگ را در پنج جلد با تمام رساندم و از طرف دولت اسلامیه دکن چاپ شد. بعد از بیست و پنجسال خدمت استادی دانشگاه متقاعد شدم و در ايام جنك جهانسوز بوطن عزیزم ایران برگشتم و اکنون متجاوز از سه سال است در طهرانم.»

داعى الاسلام مجددا بهندوستان عودت نموده و اکنون در آن کشور زندگی مینماید . داعی الاسلام گاهگاهی شعر میسراید و در شهر پیرو سبك هنديست كه در عصر صفوی در ایران بین شعرا معمول بوده و این نوع شعر را برسبك شاعری شعرای زمان قاجاریه ترجیح میدهد و معتقد است شعر فارسی در عصر صفوی بمنتهای کمال خود رسیده است. غزل ذیل از اشعار اوست كه بسبك هندى گفته است :

(غزل)

با کم چه ز د شمن که بکس کار ندارم
صد شکر که من یار دل آزار ندارم
 
در وصل رهم جان بتو گمنام چه باک است
منصور نیم چشم سوی دار ندارم
 
سرشار زعشق تو بود هر رك مويم
زين بعد مگوی عاشق بسیار ندارم
 
سرمستی من از ره چشم است و ره گوش
از همت عالی لب میخوار ندارم
 
در زا و یه جو شیدم ای جمع خریدار
کالای سبك قابل بازار ندارم
 
داعی هنرم بین چه گران قدر متاعی است
زان است که جز شاه خریدار ندارم
 

( منظور شاہ دکن است ) داعی الاسلام در شعر تخلص داعی داشته است.

در باره لقب داعی الاسلام باید یاد آور شویم که پس از آنکه و کن ا لملك شیرازی حسن بیان و تاثیر گفتار سید محمد علی را با مبلغین مسیحی در می یابد بوسیله ظل السلطان حاکم اصفهان؛ از مظفرالدین شاه درخواست يك جبه تر مه و لقب ( داعى الاسلام) را برای او مینماید و این درخواست مورد اجابت واقع میشود و از آنوقت سید محمد علی به ( داعى الاسلام ) ملقب و معروف میگردد.

داعی الاسلام دارای دو فرزند پسر بنامهای ایران پرست و سید نصر الله سروش و يك دختر موسوم بزهرا داعی است اولی در طهران مدیر کتابفروشی دانش و دو مید و شركت كوهرنك اصفهان مشغول کارند .