پرش به محتوا

برگه:تاریخ جراید و مجلات ایران از محمد صدر هاشمی جلد اول.pdf/۲۵۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
حرف الف بعد اللام
الاسلام
 

خواهد گشت » جلسه مذکور در حقیقت هسته مرکزی صفا خانه اصفهان بوده و پس از توسعه و تشکیل جلسات مرتب آن در اداره دعوتخانه جلفا ، مجله ماهيانه ای بنام الاسلام برای ثبت مذاکرات تاسیس می یابد . مذاکراتی که در باره مذهب اسلام و مسیح بين داعی الاسلام و مبلغین مسیحی درصفا خانه اصفهان میشد همه ماهه در يك رساله طبع و بنام مجله الاسلام و یا گفتگوی صفا خانه اصفهات منتشر میگردید.

مندرجات مجله الاسلام

الاسلام از لحاظ مندرجات آن مجله ایست کاملا دینی و مخصوص درج مذاکرات و مباحثات داعی الاسلام با مبلغین مسیحی میباشد. در هر شماره مجله گفتگوی يك روز درج میشده و اگر احیایا صفحات مجله برای درج تمام مذاکرات کافی نبوده بقیه در شماره بعد طبع میگردیده است . چنانچه بقیه گفتگوی جمعه نهم شوال المکرم مندرج در شماره دوم؛ در شماره سوم درج شده است.

از شماره سوم ببعد علاوه بر درج مذاکرات مذهبی تحت عنوان سرور غیبی بترتيب شرح احوال ( فخر الاسلام ) و ( ركن الملك نايب الحکومه اصفهان ) چاپ گردیده و نیز بعضی از نامه هائی که باداره مجله رسیده در پاره از شماره های مجله بطبع رسیده است، برای اطلاع کامل از سبك مندرجات مجله بنقل گفتگوی یکی از روزها میپردازیم.

گفتگوی پنجم

داعی مسیحی - فى الحقيقه صفا خانه شما در اسلام خیلی تازگی دارد زیر ا هیچوقت چنین مجلسی در اسلام منعقد نشده بود که اهل هر ملت بطور آزادی حاضر شوند در باره دین اسلام و اداء آن گفتگو نمایند . پیش از اینها گمان میکردیم دلیل دین اسلام فقط شمشیر است حال که این مجلس صفا و گفتگوی شما بینیم خیلی تعجب میکنیم.

داعی اسلام - امیدواریم ما هم مثل شما نصاری در تمام روی زمین چنین مجالس منعقد نمائیم و دعات اسلامیه بهر طرف بفرستیم . فرق این است که اهل ملت شما بیدارند و فوائد اداره دعوت و لزوم آنرا فهمیده اند لیکن اهل ملت ما هنوز در خواب غفلتند مثلا جناب جلالتماب آقای علاءالدوله حکمران مملکت فارس بجای این که با ما همراهی نمایند آنچه از رسالات صفاخانه مقدسه شیراز میرود در دارالحکومه توقیف میشود و نمیگذارند منتشر شود، جهت میپرسند، میفرمایند بماند تا وقتی که فرصت پیدا کنیم به بینیم امر منافی دولت در این رسالات نباشد آنوقت اجازه انتشار خواهیم داد در این مدت شش ماه فرصت حاصل نکردند و گرنه در رساله دوم اجازه و خلعت دولت را میخواندند و دیگر ایراد نمیگرفتند و ملتفت میشدند که در حکومت

–۲۵۰–