پرش به محتوا

برگه:تاریخ جرائد و مجلات ایران از محمد صدرهاشمی جلد سوم.pdf/۱۴۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
حرف صاد بعده الواو
صور اسرافیل
 

و تأثیر قلیل النظیر است) که از او بنظر رسیده بایستی در رتبه نخستین ادما نویسندگان معاصر ایران جایداد. »

و چون ممکن است خوانندگان گرام برای قرائت یکی از ستون‌های چرند و پرند دسترسی بنمونه‌های صور اسرافیل نداشته باشند. ما ذیلا یکی از آن‌ها را بدون تفحص در انتخاب آن نقل می‌نمائیم. در اینجا باید اذعان کرد که اگر خواننده ستون های چرند و پرند بخواهد یکی را انتخاب کند دو چار حیرت و سرگردانی می‌گردد چه همانقسم که یادآور شدیم همه آن‌ها نمونه در ساده و فصیح زبان فارسی است.

چرند و پرند

مکتوب شهری - کبلائی دخو. تو قدیم‌ها گاهی بدرد مردم می‌خوردی، مشکلی بدوستانت رو می‌داد حل می‌کردی. این آخرها که سر و صدایی از تو نبود می گفتم بلکه تو هم تریاکی شده‌ای، در گوشه اتاق پای منقل لم داده‌ای اما نگو که تو ناقلای حقه همان طور که توی صور اسرافیل نوشته بودی یواشکی بی‌خبر نمی‌دانم برای تحصیل علم کیمیا و لیمیا و سیمیا گذاشتی در رفتی بهنده حکما گنج نامه هـم یدا کرده‌ای. در هر حال اگر سوء ظنی در حق تو برده‌ام باید خیلی خیلی ببخشی عذر می خواهم. باز الحمد لله بسلامت آمدی جای شکرش باقی است چرا که خوب سرونتش رسیدی. برای اینکه کارها خیلی شلوق و بلوق است.

خدا رفتگان همه را بیامرزد خاک براش خبر نبرد. در قانازان مایک ملا اینکملی داشتیم روضه خوان خیلی شوخ بود. حالا نداشته باشد با من هم خیلی میانه داشت وقتی که می‌رفت روضه بخواند اول باک مقدمه دور و درازی می‌چید. هر چند بی‌ادبی است می گفت مطلب اینطور خرفهم‌تر می‌شود در مثل مناقشه نیست بنظرم می‌آید برای شما هم معنی اینکه درست بمطلب پی ببرید یکمقدمه بچینم بد نیست.

در قدیم الایام در دنیا یک دولت ایران بود در همسایگی ایران هم دولت یونان بود. دولت ایران آنوقت دماغش بر باد بود از خودش خیلی راضی بود. یعنی بی‌ادبی می‌شود او اهنگش خیلی آب می‌گرفت. کباده ملک الملوکی دنیا را می‌کشید. بلی آنوقت در ایران معشوق السلطنه، محبوب الدوله. عزیز الایاله. خوشگل خلوت. قشنک حضور ملوس الملک نبود. در قصرهاهم سرسره نساخته بودند. ملاهای آنوقت هم چماق الشریعه حاجب الشریعه. بارک الشریعه نداشتند. خلاصه آنوقت کالته الاسلام، میز و صندلی المذهب. اسب روسی الدین وجود نداشت. خوش آنروزها واقعه که درست عهد پادشاه وزوزک بود. مخلص کلام. یکروز دولت ایران لشگرهای خودش را جمع کرد یواش بواش رفت تا پشت دیوار یونان برای داخل شدن و نان یگرا. بیشتر نبود که شکر ایران حکما باید از آن راه عبور کنند. بلی پشت این راه هم یک کوچه آشتی کنان مسجد آقا سید عزیز الله یعنی یکراه باریک دیگر بود ولی شگر ایران آن راه را بلد نبود همینکه لشگر ایران پشت دیوار یونان رسید این یونانی‌های بدذات هفت خط با قشون جلو راه را گرفته‌اند. خوب حالا ایران چه خاک برش کند؟ برود چطور برود برگردد چطور برگردد مانده سفیل و سرگردان خدار دست کند شاعر را خوب گفته است

-۱۳۲-