برگه:انقلاب ایران.pdf/۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
(ج)
سرآغاز

که آخرین امید ما با واقعه شهریور ۱۳۲۰ بیاد رفته و شاهد اوضاع ناگوار و گزران ناسازگاری هستیم.

آری در این ده ساله اخیر، دوره‌ایکه محیط یاس و کشمکش بر سر تاراج ثروت مادی و معنوی ایران است، با وقوع آن سانحه فراموشی‌ناپزیر که در تاریخ ایران از فجیع‌ترین بشمار است، که سپاهیان بیگانه بنام غمخواران دیموکراسی با حمله غافلگیرانه، کشور ما را عرصه تاخت و تاز قرار داده و بشیوه مهمانان ناخوانده، بر خوان یغما زانو زده، روی پل پیروزی خیمه و خرگاه برافراشته بعشرت نشستند، و با پول خودمان در حضور ملتی گرسنه و برهنه بساط عیش و کامرانی گسترده و بدلخواه خود ناکسانی را بخدمت گرفته، صحنه پارلمان جولانگاه مقاصد شوم بیگانگان گردید. کارمندان پاکدل و عفیف بی‌عرضه و بزدل قلم رفته، از کار برکنار؛ هوشهای سرشار خمود و گوشه‌نشین گشته، برسوائی چنین عصری، امتیازات ناروا سرچشمه جوانمردی و شخصیت درستکاران و پاک‌نهادان را خشک، چراغ قریحه که مرکز هدایت و الهام است خاموش گردیده، کرامت نفس، برای رضا و خشنودی تنی چند که از لیاقت بی‌بهره‌اند، خانه‌نشین و جای خود را بدنائت و پستی میسپرد، در جلو چشم بینوا مردم که بگدائی و درپوزه‌گری افتاده، مغازه‌ها از چیزهای بیهوده آگنده شده، آخرین دینار و هستی ما در کیسه پیشه‌وران و ولگردان بین‌الملل و مقلدین «هولی‌وود» فرو رفته، تنی چند ملیونر و توده برهنه گردیده، بسیاری از مردم بویژه کارمندانیکه سنگر درستکاری را از دست ندادند، هستی موروثی و حتی لانه اجدادی برای امرار معیشت از دست داده‌اند.

دیگر کسی بسرگزشت فضائل و جوانمردی قرون گزشته که تاریخ باستان را پر ساخته، سرگرم نشده از یادآوری آن مآثر عالیه و شاهکارهای دانشمندان بزرگ مثاثر نمیگردند، چونانکه همه در بند عقاید باطله و گرفتار تیره‌بختی وهوسرانی افتاده، برای دانستن حقوق و خویشتن‌شناسی نه وقت داریم نه استعداد.

پس چه باید کرد؟ آیا راهی جز تربیت و پرورش افکار عالیه داریم؟ براستی که بکوچه بن‌بستی رسیده‌ایم، بعقیده فیلسوف بزرگ تعلیم و تربیت؛ آن دانشمند بنام، کنفوسیوس چینی (که چندصدسال پیش از مسیح میزیسته) « بک کشور بدون نان و بدون سرباز میتواند در سایه اعتماد افراد با یکدیگر؛ حیات اجتماعی خود را ادامه دهد، ولی بدون وجود اعتماد محکوم بفناست ».

آیا به چنین روزی رسیده‌ایم؟ ما که نه نان و نه نیروی ستیز با دشمنان زورمند، و نه اعتماد بیکدیگر داریم، پس روزنه امید کجاست؟

آیا موقع آن رسیده که هیئت حاکمه با وسایل تعلیم و تربیت بشرط تقدم تربیت ولو با بنیاد پرورشگاه‌های شبانه‌روزی برای نوباوگان، ایجاد اعتماد فرمایند؟ اگر ملتی بیسواد بوده ولی تربیت و خوی درستکاری داشته باشد، میان افراد نسبت بیکدیگر و هیئت حاکمه در برابر جامعه و بعکس، اعتماد کارفرما گردد، همه مشکلات از میان رفته، امنیت