پرش به محتوا

برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

در آثار ادبی، رمانها، شعرها، پیس‌های تئاتر، فیلمهای سینما، تصنیفها، آثار نقاشان و مجسمه‌سازان، حتی در روابط و گفتگوهای روزمرهٔ ما، خوب یا بد، جنبۀ جمانی عشق اهمیت خاصی پیدا کرده که شاید جز در ادب و هنر یونان قدیم نمونه‌ای برای آن نتوان یافت. در بسیاری از رمان‌های امروزی ما که بقلم بزرگترین نویسندگان معاصر جهان نوشته شده، صحنه‌هائی هست که هیچ نویسنده‌ای در گذشته جرئت نوشتن آنها را نمیکرده‌است؛ ولی در دنیای کنونی هیچکس از اینکه شعر یک شاعر یا نوشتهٔ یک نویسنده با بی‌پروائی خاص ادبیات امروزی در طرز بیان توام باشد تعجب نمی‌کند و بنظر من تعجب ناشی از انتشار اشعار خانم فرخ‌زاد نیز بهمین دلیل دیری نخواهد پائید.

خیال می‌کنم بحث کلی ما دربارۀ جنبۀ اخلاقی شعر که شاعرهٔ ما از آن جانب پیوسته مورد حمله قرار گرفته است کافی باشد و بهتر باشد که اکنون بسراغ آن جنبۀ دیگر کار این خانم که باید واقعاً مورد مطالعه قرار گیرد، یعنی جنبۀ هنری اثر او برویم که قاعدتاً باید هر تفسیر یا اعتراض و انتقادی صرفاً متوجه آن باشد. درین مورد باید صریحاً بگویم که من به استعداد شاعرانهٔ خانم فرخ‌زاد و ذوق طبیعی او در این راه اعتقاد کامل دارم. البته در بعضی از اشعار این خانم از لحاظ کلمات و عبارات هنوز جای ایراد هست ولی از نظر روح و احساس یعنی آنچه اساس شعر و هنر بشمار می‌رود، قسمت اعظم از اشعار او خوب و برخی از آنها عالی است. در این اشعار تقریباً هیچ‌جا تصنع بکار نرفته و در سرتاسر کتاب خواننده احساس میکند که شاعر صمیمانه و بی‌ریا با او یا بعبارت صحیح‌تر با خودش حرف میزند، بطوریکه میتوان این اشعار را نمونه‌ای بارز از «ادبیات شخصی» دانست که غالباً در عالم ادب اروپا بدان اشاره می‌کنند. اگر شعر واقعی آن زبان روح و دل باشد که ظاهر آرائی و زیب و زیوری جنبهٔ صمیمیت شاعر را بخاطر افزایش جلوهٔ ظاهری شعری کم نکرده باشد، در آن صورت بنظر من باید شعر خانم فرخ‌زاد را یک شعر حقیقی دانست.

نکتهٔ دیگری که در این اشعار جلب توجه می‌کند، «دینامیسم» خاص آنهاست. تقریباً همۀ قطعات این کتاب با این حرارت و شور درونی، این شدت هیجان و تندی احساس درآمیخته است همه‌جا شاعر بی‌آنکه غالباً خود متوجه باشد دنبال آن می‌گردد که روح و قلب خودش را با احساسی، با خاطره‌ای، با رنجی، با امیدی، تحریک کند و باصطلاح بدان شلاق بزند. همه‌جا دنبال هیجان می‌گردد، همه‌جا از آرامش و خاموشی گریزان است اگر امید شدیدی پیدا نکند دست بدامن نومیدی شدیدی