این برگ همسنجی شدهاست.
سینهای، تا که بر آن سر بنهم
دامنی، تا که بر آن ریزم اشک
آه، ای آنکه غم عشقت نیست
میبرم بر تو و بر قلبت رشک
به زمین میزنی و میشکنی
عاقبت شیشهٔ امیدی را
سخت مغروری و میسازی سرد
در دلی، آتش جاویدی را
اهواز- زمستان ۱۳۳۳