پرش به محتوا

برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۶۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

دیو شب

لای‌لای، ای پسر کوچک من
دیده بربند، که شب آمده است
دیده بربند، که این دیو سیاه
خون به کف خنده به لب آمده‌است