برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

منظور من این نیست که از گویندهٔ این اشعار دفاع کرده‌باشم. او خودش مثل هر شاعر، هر نویسنده، هر هنرمند، مسئول اثر هنری خویش است. ولی این مسئولیت شخصی شاعر مستلزم کتمان این حقیقت نیست که اگر واقعاً باید خطاهای روزمره ما بمقیاس سنجش در آیند. گناهان بیشمار شرعی و عرفی جامعهٔ غرق فسادی که ما در آن زندگی می‌کنیم بسیار سنگین‌تر و نابخشیدنی‌تر از گناه شاعره‌ای‌است که برای تطهیر خود رو به آستان پر فروغ هنر برده‌است. نه آنکه مثل بسیاری ظاهرالصلاحان آلوده دامن برای پوشاندن چهرهٔ واقعی خویش از تاریکی دروغ کمک گرفته باشد.

بنظر من آنچه در اشعار این خانم واقعاً تازه و جالب است همین جنبۀ هنرمندانهٔ اعترافات یک زن شاعر و زبردستی او در تجسم صمیمانهٔ احساسات خویش است، زیرا موضوع مورد بحث این قطعات خودبخود چیز تازه‌ای نیست که مستحق جنجال باشد، ماجرائی است که با پیدایش بشر برای بشر پدید آمده، و تا پایان عمر بشر نیز برای او وجود خواهد داشت، و – بین خودمان بماند – کدامیک از ما می‌توانیم ادعا کنیم که هرگز این تمناهای ناگفتنی را در دل خود احساس نکرده‌ایم؟ بقول عیسی آن کس که گناه نکرده است سنگ اول را بسمت گناهکار پرتاب کند.

اگر واقعاً باید در اطراف کار یک هنرمند قضاوت شود، باید این قضاوت فقط دربارهٔ هنر او صورت گیرد – هیچ عیب ندارد که کسی بگوید شعر این خانم هنوز بی‌نقص نیست. بگوید که در بسیاری جاها تعبیراتی بهتر از آنچه شده میتوانسته است بشود و خیلی از کلمات و جملات میتوانسته است به صورتی محکمتر آورده شده باشد. خود شاعر باید بیش از هر کس در پی این قبیل انتقادها و عیبجوئی‌ها باشد، زیرا همین عیبجوئی‌ها است که هنرمند را در عالم هنرش رو بجلو میبرد اما بجای این نوع انتقاد، چماق تکفیر برداشتن و مهر «آثار ضاله» بدین اشعار زدن و سراغ حاکم شرع رفتن، این کاری است که هزاران سال است کرده‌اند و بنتیجه نرسیده‌اند. کار آنهائی است که جنازهٔ حافظ و فردوسی را به گورستان مسلمین راه ندادند و از انجام مراسم مذهبی مرگ برای بایرن و آناتول فرانس و کولت خودداری کردند و بسیار هنرمندان و متفکرین غرب را در طول قرنها بدست دژخیمان انکیزیسیون سپردند.

دنیای هنر و ادب، در شرق و غرب جهان، پر از این تحریمها و تکفیرهاست که هیچکدام نتوانسته‌است از پیشرفت هنر جلوگیری کند. نیمی از کتاب «گلهای اهریمنی» بودلر را بعنوان «آثار ضاله» از طرف دادگاههای عالی فرانسه محکوم کردند و اجازهٔ انتشار آنها