برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

یکسال پیش، شاید کمی بیشتر بود که من نخستین بار شعری از خانم فروغ فرخزاد خواندم. این شعر بنظرم تند و بی‌پروا، اما بسیار زنده و باروح آمد. شعری بود که در آن شاعر خود و احساس درونی خویش را بی‌تظاهر و پرده‌پوشی نشان داده بود و شاید همین بی‌ریایی بود که بدان جاذبه‌ای خاص میداد.

بعد از آن، قطعات بسیار از این خانم در مجلات مختلف منتشر شد که در همهٔ آنها همان هیجان و گرمی و همان صراحت کلام و بیریایی قطعهٔ نخستین پیداست، و بدین ترتیب میتوان گفت که شاعرهٔ ما توانسته است در طول این مدت برای خود مکتب مشخصی بوجود آورد که البته هنوز تا حد كمال هنر فاصلهٔ زیاد دارد، ولی عناصر اصلی این مکتب یعنی قدرت توصیف، شور و حرارت فراوان، تجسم بی‌پردهٔ عواطف و احساسات، و توجه خاص به جنبهٔ جسمانی عشق، از هم‌اکنون کاملا مشخص شده‌است و پیداست که هر چه در آینده بر این مجموعه اضافه شود باحتمال قوی در همین زمینه خواهد بود.

این مکتب شاعرانه مفید است یا مضر، و باید یا نباید وجود داشته باشد، این نکته‌ایست که درینجا مورد بحث نیست، زیرا من معلم اخلاق نیستم، و قسمت اعظم خوانندگان این کتاب نیز قطعاً چنین ادعایی ندارند. تازه آنها هم که مدافع سرسخت اخلاق باشند، پیش از رسیدگی بوضع اخلاقی این اشعار خیلی گرفتاریهای دیگر دارند که باید طبق قانون «الأهم فالاهم» بدانها برسند. باید بحساب هزاران گناه نابخشیدنی که هر روزه در برابر چشم ما از طرف «صلحای» قوم صورت می‌گیرد، هزاران دزدی قانونی، هزاران کلاه شرعی، هزاران خیانت و فساد سیاسی و اجتماعی، هزاران دروغ و ریا و پاپوش دوزی و پرونده سازی برسند تا نوبت رسیدگی به حساب هنرمندی شود که گناهش فقط توصیف آن احساساتی است که اگر هم گناهکارانه باشد، بسیاری از ما پیش از او از لحاظ داشتن این احساسات گناهکاریم باضافهٔ این گناهی که خیلی از مدعیان اصلاح دارند، و او ندارد، که ایشان برای پوشاندن آنچه فکر میکنند دست بدامن گناه دیگری میزنند که دوروئی و ریا نام دارد.