پرش به محتوا

برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۲۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

من به او رنج و اندوه دادم
من به خاک سیاهش نشاندم
وای بر من، خدایا، خدایا
من به آغوش گورش کشاندم

در سکوت لبم ناله پیچید
شعلهٔ شمع مستانه لرزید
چشم من از دل‌تیرگیها
قطرهٔ اشکی در آن چشم‌ها دید

همچو طفلی پشیمان دویدم
تا که درپایش افتم به خواری
تا بگویم که دیوانه بودم
میتوانی به من رحمت آری

دامنم شمع را سرنگون کرد
چشم‌ها در سیاهی فرو رفت
ناله کردم مرو، صبر کن، صبر
لیکن او رفت، بی‌گفتگو رفت