پرش به محتوا

برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۱۵۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

جستم از جا و در آئینهٔ گیج
بر خود افکندم با شوق نگاه
آه، لرزید لبانم از عشق
تار شد چهرهٔ آئینه ز آه
شاید او و همی را مینگریست

گیسویم در هم و لبهایم خشک
شانه ام عریان در جامۀ خواب
لیک در ظلمت دهلیز خموش
رهگند هردم میکرد شتاب
نقسم ناگه در سینه گرفت

گوئی از پنچره‌ها روح نسیم
دید اندوه من تنها را
ریخت بر گیسوی آشفتهٔ من
عطر سوزان اقاقی‌‌ها را
تند و بیتاب دویدم سوی در