پرش به محتوا

برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۱۴۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

خواب

شب بروی شیشه‌های تار
می‌نشست آرام، چون خاکستری تبدار
باد نقش سایه‌ها را در حیاط خانه هر دم زیر و رو میکرد
پیچ نیلوفر چو دودی موج میزد بر سر دیوار
در میان کاجها جادوگر مهتاب
با چراغ بیفروغش میخزید آرام
گوئی او در گور ظلمت روح سرگردان خود را جستجو میکرد