پرش به محتوا

برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۱۳۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

راز این حلقه که در چهرهٔ او
این همه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت:
حلقهٔ خوشبختی است، حلقهٔ زندگی است

همه گفتند: مبارک باشد
دخترک گفت دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد
سالها رفت و شبی

زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقهٔ زر
دید در نقش فروزندهٔ او
روزهائی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته، هدر

زن پریشان شد و نالید که وای
وای، این حلقه که در چهرهٔ او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقهٔ بردگی و بندگی است

تهران- بهار ۱۳۳۴