پرش به محتوا

برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۱۲۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

یکشب لبان تشنهٔ من با شوق
در آتش لبان تو میسوزد
چشمان من امید نگاهش را
بر گردش نگاه تو میدوزد

از «زهره» آن الههٔ افسونگر
رسم و طریق عشق می‌آموزم
یکشب چو نوری از دل تاریکی
در کلبه‌ات شراره می‌افروزم

آه، ای دو چشم خیره به ره مانده
آری، منم که سوی تو میآیم
بر بال بادهای جهان‌پیما
شادان بجستجوی تو میآیم

اهواز- خرداد ۱۳۳۴