پرش به محتوا

برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۱۰۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

گاهی بگوش من رسد آوایش
«ماما» دلم ز فرط تعب سوزد
بینم درون بستر مغشوشی
طفلی میان آتش تب سوزد

شب خامش است و در بر من نالد
او خسته جان ز شدت بیماری
بر اضطراب و وحشت من خندد
تک ضربه‌های ساعت دیواری

تهران- ۲۲ اسفند ۱۳۳۳