انوری (مقطعات)/گر نیستی زمانه به جنگ و نبرد خلق
ظاهر
گر نیستی زمانه به جنگ و نبرد خلق | پیوسته با زمانه کجا در نبردمی | |||||
ور آسیای چرخ بر غمم نگرددی | در جوی آسیا متوطن نگردمی | |||||
آب مراد زیر پل کس نمیرود | ورنه قفا ز ورطهی طوفان نخوردمی | |||||
با من غم خرابی عالم به کلبهای | کی جفت گرددی اگر آزاد و فردمی | |||||
نفسی که گر بدان دگری مبتلا شدی | من در خلاص او به مثل حمله بردمی | |||||
یا در مدد چو مهره میان بندمی به مهر | یا گوییا که حادثه را ناگزردمی | |||||
یا کعبتین جانب خود باز مالمی | یا خود بساط حاصل خود در نوردمی | |||||
بر هر که عرضه داشتم از من کرانه کرد | گویی که صورت غم و تیمار و دردمی | |||||
از خواجگان شهر چو یاری نیافتم | گر خواجه شهریار نبودی چه کردمی | |||||
آزاد کیست حلیهی مردان و ای دریغ | آن دستگاه کو که من آزاد مردمی |