انوری (مقطعات)/کردگارا مشته رندی ده جهان را خوش تراش
ظاهر
کردگارا مشته رندی ده جهان را خوش تراش | تا که از قومی که هم ایشان و هم ما تیشهایم | |||||
شعر بردم خواجه را حالی جوابی باز گفت | لفظ و معنی همچنان یعنی که ما همپیشهایم | |||||
قصه تا کی گویم از بس خواب خرگوش خسان | راست چون شیران به شب آتش زده در بیشهایم | |||||
خاطر از اندیشه عاجز و نقد کیسه این | دیر شد معذور میدار اندر آن اندیشهایم |