انوری (مقطعات)/هر که تواند که فرشته شود
ظاهر
هر که تواند که فرشته شود | خیره چرا باشد دیو و ستور | |||||
تا نکنی ای پسر ناخلف | ملک پدر در سر شیرین و شور | |||||
چیست جهان قعر تنور اثیر | خود چه تفرج بود اندر تنور | |||||
جان که دلش سیر نگردد زتن | مرغ و قفص نیست که مرده است و گور | |||||
خشم چو دندان بزند همچو مار | حرص چو دانه بکشد همچو مور | |||||
طیره توان داد ملک را به قدر | سخره توان کرد فلک را به زور | |||||
چشمهی خورشید شو از اعتدال | تا برهی از قصب و از سمور | |||||
خاک به شهوت مسپر چون سپهر | تا نه زنت غتفره گیرد نه پور | |||||
بو که گریبانت بگیرد خرد | خود که گرفتست گریبان عور | |||||
گیر که گیتی همه چنگست و نای | گیر که گردون همه ماهست و هور | |||||
طبع ترا زانچه که گوشیست کر | نفس ترا زانچه که چشمیست کور |