انوری (مقطعات)/شمس بی نور و خواجهی بیاصل
ظاهر
شمس بی نور و خواجهی بیاصل | چند از این دفع گرم و وعدهی سرد | |||||
از سر جوی عشوهی آب ببند | بیش از این گرد پای حوض مگرد | |||||
تا مرا در میان تابستان | مر ترا پوستین نباید کرد |
شمس بی نور و خواجهی بیاصل | چند از این دفع گرم و وعدهی سرد | |||||
از سر جوی عشوهی آب ببند | بیش از این گرد پای حوض مگرد | |||||
تا مرا در میان تابستان | مر ترا پوستین نباید کرد |