انوری (مقطعات)/زندگانی مجلس سامی در اقبال تمام
ظاهر
| زندگانی مجلس سامی در اقبال تمام | چون ابد بیمنتها باد و چو دوران بر دوام | |||||
| آرزومندی به خدمت بیش از آن دارد دلم | کاندرین خدمت توان کردن به شرح آن قیام | |||||
| هست اومیدم به صنع و لطف حق عز اسمه | کاتصالی باشدم با مجلس عالی به کام | |||||
| باد معلومش که من خادم به شعر بلفرج | تا بدیدستم ولوعی داشتستم بس تمام | |||||
| شعر چند الحق به دست آوردهام فیما مضی | قطعهای از عمرو و زید و نکتهای از خاص و عام | |||||
| چون بدان راضی نبودستم طلب میکردهام | در سفرگاه مسیر و در حضرگاه مقام | |||||
| دی همین معنی مگر بر لفظ من خادم برفت | با کریمالدین که هست اندر کرم فخر کرام | |||||
| گفت من دارم یکی از انتخاب شعر او | نسخهای بس بینظیر و شیوهای بس بانظام | |||||
| عزم دارم کان به روزی چند بنویسم که نیست | شعر او مرغی که آسان اندرون افتد به دام | |||||
| لیکن از بیکاغذی بیتی نکردستم سواد | هست اومیدم که این خدمت چو بگزارد تمام | |||||
| حالی ار دارد به تایی چند به یا ناسره | دستگیر آید مرا اما عطا اما به وام | |||||
| از سر گستاخی رفت این سخن با آن بزرگ | تا بدین بیخردگی معذور دارد والسلام | |||||