انوری (مقطعات)/روز را رایگان ز دست مده
ظاهر
روز را رایگان ز دست مده | نیست امکان آنکه باز رسد | |||||
دست این روزهای کوتاهست | که بدان دولت دراز رسد | |||||
آنچ از آن چاره نیست آنرا باش | به سرت گرچه ترکتاز رسد | |||||
سایه بر قحبهی جهان مفکن | تا برت آفتاب ناز رسد | |||||
باری از راه خویشتن برخیز | چون که کارت به احتراز رسد | |||||
مفس با بند آرزو بر پای | دیر درعقل بینیاز رسد | |||||
مهر و حقه است ماه و سپهر | که به شاگرد حقهباز رسد | |||||
مستعدان به کام خویش رسند | کارها چون به کارساز رسد | |||||
عمر بر ناگریز تفرقه کن | تا ازو قسم آز رسد | |||||
هر کرا درد ناگزیر گرفت | کی به غم خوردن مجاز رسد | |||||
یک غذا شو که مایه چندان نیست | که همه چیز را فراز رسد |