انوری (مقطعات)/جهان ز رفتن مودود شه موئید دین
ظاهر
جهان ز رفتن مودود شه موئید دین | به ما نمود مزاج و به ما نمود سرشت | |||||
جریدهایست نهاد سیه سپید جهان | که روزگار درو جز قضای بد ننوشت | |||||
چه سود از آنکه از این پیش خسروان کردند | زرزمگاه قیامت به بزمگاه بهشت | |||||
چو عاقبت همه را تا به سنجر اندر مرو | شدست بستر خاک و شدست بالین خشت | |||||
کدام جان که قضاش از ورای چرخ نبرد | کدام تن که فناش از فرود خاک نهشت | |||||
بگو که خوشه آسانی از کجا چینم | که گاو چرخ از این تخم و بیخ هیچ نکشت | |||||
بگو که جامهی آسایش از کجا پوشم | چو دوک زهره از این تاروپود هیچ نرشت | |||||
مسافران بقا را چو نیست روی مقام | دوروزه منزل و آرامگه چه خوب و چه زشت | |||||
خدای ناصر دین را بزرگ اجرای داد | که دهر خرد بساطی ز ملک در ننوشت | |||||
شکلی نهادهاند حکیمان روزگار | اعداد آن به رمز بخواهم همی نوشت | |||||
جشن عرب به سال درو اختران چرخ | نقش مهین کعب ببین این نکو سرشت | |||||
میعاد وضع حمل و نماز و خدای عرش | یاران مصطفی و طلاق و در بهشت |