انوری (مقطعات)/ای مقر عز تو از خرمی دارالقرار
ظاهر
ای مقر عز تو از خرمی دارالقرار | دایم از اقبال چون دارالقرار آباد باد | |||||
آن مکان کز تو فلک قدر و زمین بسطت شده است | در نهاد خود فلک سقف و زمین بنیاد باد | |||||
گفتهای از روی آزادی نزولی کن درو | جاودان جانت ز بند حادثات آزاد باد | |||||
وانکه گفتی طبع ما را شاد گردان گاهگاه | گاه و بیگاهت دل صافی و طبع شاد باد | |||||
پایهی شعر از عذوبت بردهای بر آسمان | آشمان را کمترین شاگرد تو استاد باد | |||||
باد شهرت را که دارد نسبت از باد بهشت | بر سر از تشویر طبعت خاک و در کف باد باد | |||||
کمترین بندگان از بندگان خاص تو | ای خداوندیت عام از بندگانت یاد باد |