انوری (مقطعات)/ای رفته به فرخی و فیروزی
ظاهر
ای رفته به فرخی و فیروزی | باز آمده در ضمان بهروزی | |||||
از لالهی رمح و سبزهی خنجر | در باغ مصاف کرده نوروزی | |||||
چون تیر نهاده کار عالم را | یک ساعته در کمان تو کوزی | |||||
تو ناصر دینی و ازین معنی | یزدان همه نصرتت کند روزی | |||||
در حمله درندهای و دوزنده | صف میدری و جگر همی دوزی | |||||
پروانه سمندر ظفر باشد | چون مشعلهی سنان برافروزی | |||||
فرزین بنهی به عرصه رستم را | آنجا که به لعب اسب کین توزی | |||||
صد شه به پیادهای براندازد | آنرا که تو بازیی درآموزی | |||||
میساز به اختیار من بنده | تا خرمن فتنها همی سوزی | |||||
ای روز مخالفانت شب گشته | میخور به مراد دل شبانروزی |