انوری (مقطعات)/ای خواجهی مبارک بر بندگان شفیق
ظاهر
| ای خواجهی مبارک بر بندگان شفیق | فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق | |||||
| لختی ز خون بچهی تاکم فرست از آنک | هم بوی مشک دارد و هم گونهی عقیق | |||||
| تا ما به یاد خواجه دگربار پر کنیم | از باده خون اکحل و قیفال و باسلیق | |||||