انوری (مقطعات)/ای خداوندی که پیش لطف خاک پای تو
ظاهر
ای خداوندی که پیش لطف خاک پای تو | آب حیوان از وجود خویش بیزاری کند | |||||
پای باست زین اگر بر خنگ ایام افکند | فتنه نتواند که در ظلمش ستمکاری کند | |||||
روی هر خاکی که از موزهت جمالی کسب کرد | تاابد با زمزم و کوثر کله داری کند | |||||
موزهی خاص ترادستار کردم از شرف | موزهی خاص ترا زیبد که دستاری کند | |||||
نام میمون تو تا بر ساق او بنوشتهاند | ساف عرش از رشک آن دولت همی زاری کند | |||||
موزهای کز افسری بیش است در پایش کنم | حاش لله بنده هرگز این سبکساری کند | |||||
آ سمان از بهر تاج خسرو سیارگان | روزها شد تاهمی از من خریداری کند | |||||
هر کرا ای دست موزهاش از تفاخر دست داد | برهمه عالم زبر دستی و جباری کند | |||||
شاد و دولت یار بادی تا به سعی آ فتاب | در نما نفس نباتی را صبا یاری کند |