انوری (مقطعات)/ای خداوندی کز غایت احسان و سخا
ظاهر
ای خداوندی کز غایت احسان و سخا | ابر در جنب کفت باطل و دریا زورست | |||||
جود و بخل از کف تو هر دو مخنث شدهاند | مگرش طبع سقنقور و دم کافورست | |||||
بنده را خدمت پیوستهی ده ساله مگیر | کز قرابات نفور و ز وطن مهجورست | |||||
ده قصیده است و چهل قطعه همه مدحت تو | که به اطراف جهان منتشر و مشهورست | |||||
با چنین سابقه کس را به چنین روز که دید | کز غم راتبه روزش چو شب دیجورست | |||||
سعی کن سعی که در باب چنین خدمتگار | سعی تو اندک و بسیار همه مشکورست | |||||
بر سرش سایه فکن هین که در افواه افتاد | که ز تقصیر فلان کار فلان بینورست | |||||
اندرین شدت گرما که ز تاثیر تموز | بانگ جزد از تف خورشید چو نفخ صورست |