انوری (مقطعات)/ای جهان را موسم آزادگی ایام تو
ظاهر
ای جهان را موسم آزادگی ایام تو | بنده کرده یک جهان آزاد را انعام تو | |||||
سرمهی چشم ملک گردی و آن از راه تو | حلقهی گوش فلک حرفی و آن از نام تو | |||||
دست تقدیر آسمان را پی کند گر دور او | گام بردارد نه بر وفق مراد و کام تو | |||||
تو جهان کاملی اندر جهان مختصر | هفت اقلیمت که باقی باد، هفت اندام تو | |||||
جنبش فیض کرم وارام طوفان نیاز | تا ابد مقصور شد بر جنبش و آرام تو | |||||
آز در آب و گل آدم نیامد تا ندید | غایت سیری خوش اندر عطای عام تو | |||||
طبل بدخواه تو در زیر گلیم حادثه است | تا فلک زد بینیازی را علم بر بام تو | |||||
از تصرف دست بربندد کف بر بحر و کان | آسمان را گر اجازت یابد از پیغام تو | |||||
از محمد وز عمر شد کفر باطل دین قوی | لاجرم احیاء آن ایام کرد ایام تو | |||||
ای در آن اندازه بزم جانفزایت کاندرو | آفتاب و ماه نو زیبد شراب و جام تو | |||||
وام بودت گوهری بر آسمان مه زاسمان | آن رسانید و شد از وجه دگر در وام تو | |||||
آسمان از وام تو هرگز برون ناید ازآنک | دارد استظهار دور از دور بیانجام تو | |||||
تا که صبح و شام باشد در قفای روز و شب | در قفای یکدگر بادند صبح و شام تو | |||||
چشمت از روی کرم بر انوری باد و مباد | کام او را اعتقاد پاک جز در کام تو | |||||
مکث محسن در جهان بسیار باشد لاجرم | بالغ او طفل تست و پختهی او خام تو |