انوری (مقطعات)/ای بر سر سروران یگانه
ظاهر
ای بر سر سروران یگانه | بحر کرم تو بیکرانه | |||||
سیمرغ جلالت تو کرده | بر قبهی عرش آشیانه | |||||
میگیر جهان به روی خنجر | میبخش به پشت تازیانه | |||||
گر قصهی بنده را کنی گوش | آن سود ترا بود زیان نه | |||||
در خانه نشسته بود داعی | مخمور ز بادهی شبانه | |||||
در کنج خزیده چون کشیشی | آتشکده کرده تابخانه | |||||
وز بهر شراب لعل در پیش | سیب و به و نقل خسروانه | |||||
وز بهر کباب کرده بر سیخ | کبک و بط و تیهو و سمانه | |||||
ساقی و شراب و شاهد خوب | شمعی دو نهاده در میانه | |||||
زین جمله که گفتهام ندارم | جز سبلت و ریش ابلهانه | |||||
از میر شراب و شاهد و شمع | دریوزه کنم بدین بهانه | |||||
اسباب معاشرت مهیا | از لوح کمانچه و چغانه | |||||
طنبور و کتاب و نرد و شطرنج | چنگ و دف و نای و شاخ و شانه | |||||
بنهاد به پیش انوری را | گنجشک و کبوتر کلانه |