انوری (مقطعات)/ای آنکه لقب تاش ثاقب تو
ظاهر
ای آنکه لقب تاش ثاقب تو | هر شب ز فلک اهرمن رماند | |||||
موئمن به زبان بر پس اذاجاء | نام پسر و کنیت تو خواند | |||||
خورشید جهان را به هر وظیفت | نور دگر از رای تو ستاند | |||||
بر چهرهی گیتی اگر بخواهی | خالی ز سیاهی شب نماند | |||||
گیتی به لب خشک نامرادان | بیدست تو آبی نمیرساند | |||||
وز معرکهی آز بیمحابا | بیوجود تو کس را نمیرهاند | |||||
وز قدر تو اندر حروف معجم | کلک تو نهد زانکه او تواند | |||||
منشی فلک با فنون انشاء | پیش قلمت هر ز بر نداند | |||||
بر سدهی تو کاسمان به رغبت | آن خواهد کانجم برو فشاند | |||||
چون سایهی نشاندست انوری را | عشق تو وزین گونه او نشاند | |||||
گر نیست اجازه به ادخلوها | باز آیت الراحلون بخواند |