انوری (مقطعات)/از خواص سخای مجد کرم
ظاهر
از خواص سخای مجد کرم | که همه دین و دانش و دادست | |||||
آنکه گردون در انتظام امور | تا که شاگرد اوست استادست | |||||
آنکه تا بنده میخرد جودش | در جهان سرو و سوسن آزادست | |||||
آنکه با اشتمال انصافش | ایمنی را کمینه بنیادست | |||||
سال و ماه از تواتر کرمش | کان و دریا ازو به فریادست | |||||
معجزی بین که غور اشکالش | نه به پای توهم افتادست | |||||
گوییا لا اله الا الله | از خواص پیمبری زادست | |||||
واندرین روزها مگر کرمش | حاجتم را زبان همی دادست | |||||
که ندانی خبر همی داری | که ز بختت چه کار بگشادست | |||||
غایت مهر خواجه بردادن | مهر زر از پی تو بنهادست | |||||
طلبم چون نکرد آن تعجیل | که در اخلاق آدمی زادست | |||||
رغبت همتش که رتبت او | از ورای خراب و آبادست | |||||
خواجهای را که خازن او اوست | معطی کافتاب ازو رادست | |||||
کیست آن کس عطارد فلکی | که بدو جان آسمان شادست | |||||
دوش وقت سحر بدان معنی | که مرا زانچه گفتهام یادست | |||||
نابیوسان ز بخت و طالع من | به تقاضای آن فرستادست | |||||
آفرین باد بر چنین معطی | کافرینش به نزد او بادست |