انوری (مقطعات)/از آن سپس که به تعریض یک دوبارم رفت
ظاهر
از آن سپس که به تعریض یک دوبارم رفت | که مردمی کن و بخشیده بیجگر بفرست | |||||
صفی موفق سبعی چو بارها میگفت | که گرت هیزم هر روزه نیست خر بفرست | |||||
شبی به آخر مستی به طیبتش گفتم | که آنچه گفتی ار خشک نیست تر بفرست | |||||
غلام را بفرستاد بامداد پگاه | نه زان قبل که ستوری پگاه تر بفرست | |||||
بگویم از چه جهت گفت خواجه میگوید | که آن حدیث به دست آمدست زر بفرست | |||||
به خدایی که در دوازده میل | هفت پیکش همیشه در سفرست | |||||
تختهی کارگاه صنعت اوست | کو سواد مه و بیاض خورست | |||||
چمن بوستان نعت ترا | خاطرم آن درخت بارورست | |||||
که ز مدح و دعا و شکر و ثنا | رایمش شاخ و بیهخ و برگ و بر است | |||||
گشتهام بینظیر تا که ترا | به عنایت به سوی من نظرست | |||||
که مرا در وفای خدمت تو | نه به شب خواب و نه بهروز خورست | |||||
خاک سم ستور تو بر من | بهتر از توتیای چشم سرست | |||||
زانکه دانم که پیش همت تو | آفرینش به جمله بیخطرست | |||||
شعرم اندر جهان سمر زان شد | که شعار تو در جهان سمرست | |||||
زاتش عشق سیم نیست مرا | خاطرم لاجرم چو آب زرست |