پرش به محتوا

انوری (غزلیات)/یار ما را به هیچ برنگرفت

از ویکی‌نبشته
انوری (غزلیات) از انوری
(یار ما را به هیچ برنگرفت)
  یار ما را به هیچ برنگرفت وانچه گفتیم هیچ درنگرفت  
  پرده‌ی ما دریده گشت و هنوز پرده از روی کار برنگرفت  
  درنیامد ز راه دیده به دل تا دل از راه سینه برنگرفت  
  خدمت ما بجز هبا نشمرد صحبت ما بجز هدر نگرفت  
  جز وفا سیرت دلم نگذاشت جز جفا عادتی دگر نگرفت  
  هیچ روزی مرا به سر نامد که دلم عشق او از سر نگرفت