انوری (غزلیات)/پایم از عشق تو در سنگ آمدست

از ویکی‌نبشته
انوری (غزلیات) از انوری
(پایم از عشق تو در سنگ آمدست)
  پایم از عشق تو در سنگ آمدست عقل را با تو قبا تنگ آمدست  
  نام من هرگز نیاری بر زبان آری از نامم ترا ننگ آمدست  
  هرچه دانی از جفا با من بکن کت زبونی نیک در چنگ آمدست  
  هرکسی آمد به استقبال من اندهانت چند فرسنگ آمدست  
  انوری پایت ز راهی بازکش کاندران هر مرکبی لنگ آمدست