انوری (غزلیات)/هرگز از دل خبر نداشتهای
ظاهر
هرگز از دل خبر نداشتهای | بر دلم رنج از آن گماشتهای | |||||
سپر افکنده آسمان تا تو | رایت جور برافراشتهای | |||||
که خورد بر ز تو که تو هرگز | تخم پیوند کس نکاشتهای | |||||
همرهی جستهای ز من وانگه | در میان رهم گذاشتهای |