انوری (غزلیات)/قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی

از ویکی‌نبشته
انوری (غزلیات) از انوری
(قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی)
  قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی روی بنمای که امروز چنین دارد روی  
  در عذر و گره موی ببند و بگشای که پذیرای گره شد تنم از مویه چو موی  
  ای شده پای دلم آبله در جستن تو چون به دست آمدیم دل بنه و جست مجوی  
  سنگ عشق تو چو بشکست سبوی دل من باز باید زدن آخر بهم این سنگ و سبوی  
  انوری پای نخواهد ز گل عشق تو شست گر تو زو دست بشویی چه کنم دست بشوی