انوری (غزلیات)/عالمی در ره تو حیرانند

از ویکی‌نبشته
انوری (غزلیات) از انوری
(عالمی در ره تو حیرانند)
  عالمی در ره تو حیرانند پیش و پس هیچ ره نمی‌دانند  
  عقل و فهم ارچه هر دو تیزروند چون به کارت رسند درمانند  
  جان و دل گرچه عزتی دارند بر در تو غلام و دربانند  
  دوستان را اگرچه درد ز تست مرهم درد خود ترا دانند  
  ورچه فریادخوان شوند از تو هم به فریاد خود ترا خوانند