انوری (غزلیات)/دوش در ره نگارم آمد پیش
ظاهر
دوش در ره نگارم آمد پیش | آن به خوبی ز ماه گردون بیش | |||||
گشته از روی و زلف خونخوارش | خاک گلرنگ و باد مشک پریش | |||||
چون مرا دید ساعتی از دور | آن بت نیکخواه نیکاندیش | |||||
به اشارت نهان ز دشمن گفت | کالسلام علیک ای درویش |