انوری (غزلیات)/دل بدادیم و جان نمی‌خواهیم

از ویکی‌نبشته
انوری (غزلیات) از انوری
(دل بدادیم و جان نمی‌خواهیم)
  دل بدادیم و جان نمی‌خواهیم خلوتی جز نهان نمی‌خواهیم  
  از نهانی که هست خلوت ما پای دل در میان نمی‌خواهیم  
  خدمت تو مرا ز جان بیش است شاید ار زان‌که جان نمی‌خواهیم  
  هستی جان و دل خصومت ماست هستی هر دوان نمی‌خواهیم  
  با تو بوی وجود جان نه خوشست لقمه بر استخوان نمی‌خواهیم  
  من و معشوقه و بر این مفزای زحمت دیگران نمی‌خواهیم  
  گر بود شیشه‌ای نباشد بد مطربی قلتبان نمی‌خواهیم