انوری (غزلیات)/دلبر هنوز ما را از خود نمی‌شمارد

از ویکی‌نبشته
انوری (غزلیات) از انوری
(دلبر هنوز ما را از خود نمی‌شمارد)
  دلبر هنوز ما را از خود نمی‌شمارد با او چه کرد شاید با او که گفت یارد  
  جانم فدای زلفش تا خون او بریزد عمرم هلاک چشمش تا گرد از او برآرد  
  جان را چه قیمت آرد گر در غمش نسوزد دل را محل چه باشد گر درد او ندارد  
  گیتی بسی نماند گر چهره باز گیرد زنده کسی نماند گر غمزه برگمارد  
  آوازه‌ی جمالش دلها همی نوازد لیکن بر وصالش کس را نمی‌گذارد